http://zendegysherin.ParsiBlog.com | ||
سلام با معرفت خواستم بنویسم از تو خواستم بگویم آخر بی معرفت ، حواست هست؟! اما ، اما گفتم بیایم و بنشینم برادرانه با تو سخن بگویم… لباس جدیدت قشنگ است همه از تو تعریف میکنند . میگویند چه به تنت می آید چسب و جذاب! طرح دارش قشنگ تر است! آنها هم داشتند،هم ساده و هم طرح دار! خوشگل شدی منو یاد رفقایم میندازی ، رفقایی که سن و سالشان زمان ساپورت پوشیدنشان ، آن زمانی که هم سن و سال من و تو بودند. جوان بودند و زیبا… غواصی می پوشیدند البته فرقش این است که آن زمان قیمتش گران بود…
اصلا گیر نمی آمد میگفتند اگر خواستید تیر بخورید سرتان را جلو بگیرید نکند لباس پاره شود ها! جنازه های رشید و بیجانشان را از داخل لباس در می آوردند و جوان دیگری را ساپورت پوش میکردند … آه!این لباس های براق و چسبان و ظریف و ناز مرا یاد رفقای شهیدم می اندازد؛ آنها هم آرایش میکردند؛ آخر ساپورت و لباس چسب بدون آرایش نمی شود! شب عملیات که میخواستند بروند مهمانی… آن شب حنا میبستند دست و مو و پاهایشان را … یادش بخیر چقدر تو دل برو می شدند … مثل تو که الان تو دل برو شدی اما دل مرا ریش ریش و خون کردی! جگرم را درآوردی،آخر بی معرفت،بی انصاف،رسمش است… قاتلانش زنده اند و نگاه میکنند ، همان هایی که برایت میسازند و میدوزند و میفرستند!تا بپوشی به ارزان ترین قیمت برعکس آن زمان!ارزان است آری!اما تو هم ارزانی؟ تو به درک! خون آن جوانی که جگر گوشه ای بود برای مادرش عشق بود برای همسرش ، خون او هم ارزان است! دمت گرم! ناز شستت!ایولا! قلبم شکسته واشک تمام صورتم را خیس کرده و حرفم با تو همین است! دمت گرم! باشد که خدا میان شما و شهدا قضاوت کند … به امید دیدار ساپورت پوش ایرانی! آیا ساپورت پوشان ایرانی را میشناسید [ یادداشت ثابت - شنبه 92/11/27 ] [ 12:1 صبح ] [ فریبا معلم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |